* یه لنگری باید باشه که آدم رو نگه داره که میتونه درون خود آدم باشه .عشق باشه ، ایمان باشه ، حس تعلق به بقیه باشه ، اشتیاق شدید برای چشیدن چیزهای نو باشه ...اینها تو طوفان های زندگی ، آدم رو نگه میداره ..زندگی بدون طوفان آرزوی خیلی از ماهاست ولی چنین چیزی احتمالا وجود نداره و باید پیش از سونامی اندیشه کرد.
*تو زمان بحران لنگر رو پیدا نمی کنی ! باید قبلش لنگر رو تو بندر گذاشته باشی بعضی ها اصلا لنگر ندارند ولی بعضی ها چند تا دارن.
* یه جاهایی باید بجنگی ، یه جاهایی باید بپذیری و رها کنی !
*اینکه تمام اتفاقات زندگی رو بیولوژی و قدرت ذهن فرض کنیم خیلی نگاه ساده اندیشانه ایه ، چیزای دیگری هم مهم هستند و زندگی گزاره های به این سادگی نیست!
* با شناخت خدای این آدم ، بهشت و جهنمش هم معلوم میشه ! آدمهایی هستند که وقتی اشتباهی ازشان سر میزند میپندارند خدا الانه که خدمتشون برسه ! لعنتشون کنه و خلاصه آویزو نشون کنه ، حالا چرا خدای این آدم این شکلیه ؟ چون خودش این فرمیه یعنی اگر کسی بهش بدی کنه یا فرزندش خطایی کند وامیسته و فحشش میده و آویزونش میکنه و لذا همین قصه خودش را به خداوند تعمیم می دهد و شاید به همین دلیل است که در همه ادیان گفتند که خدا را تسبیح کنید. یعنی خدا پاک و منزه است از آنچه من می انگارم !
* سهم قانونمندی عالم همیشه جریان داره چه با ایمان به خدا چه غیر از اون (بیولوژی )
*دین لنگرگاه قوی هستش و ما دین رو وقتی می فهمیم که از بهشتهامون رانده شویم .دینداری آدمهای تو بهشتشون فرق داره با وقتی دردی می چشند.
* مواجهه با مرگ (سرطان) بعضی ها رو با معنا و بعضی ها رو پوچ می کنه !
*بعضی ها مرگ رو پذیرفتن ولی بعضی برای مرگ آماد ه اند اینا با هم خیلی فرق داره.
* آگاهی لایه دار است : اهل دلی رفت تو اتاق تاریک دید ، ماری چنبره زده بود. رفت فانوس و چوپ آورد و دید طنابه !! نشست گریه کرد .گفتن چرا ؟ گفت می ترسم یه چراغ دیگه بیارم ببینم طناب هم نبوده !!.
* این عطش آدمهاست که رفتار و تصویر متفاوت از خدا دارند و میپرستند ! ( مثل یار و محبوب که یکی می بوسه ، یکی بوس و کنار و....)
*آدمها بهشت و جهنم و خدای خودشون رو روز قیامت میبینند( حضرت امیر را هر کس به یک چهره میبینه ،.چون درجه وجودی بیننده است که شکل انسان کامل را نزد او تعیین می کند)
* لنگر بعدی آدمها عشق می تونه باشه !
و مسیولیت در قبال زندگی دیگران هم جای فکر داره !!!
* باید بدونی چرا به یه انتخابت "نه " میگی زیرا بعدا دلایل " آره " گفتنهات ممکنه شل بشه و اون وقت اگر "نه " های مطمئنی نداشته باشی ، فرو میریزی.
*یادمان باشد که مرد و زن با هم برابر نیستند ، متفاوتند ، نه متفاوت در عقل و روح بلکه در جسم و روان.
* قبل از اینکه تلخی های زندگی را به قدری تیره ببینیم که همه امیدهای ما را از ما بگیرد، لازم است بپذیریم که اساسا زندگی انتخاب های ساده برابر ما قرار نمی دهد یا حداقلش این است که در مواردی مثل رشته تحصیلی یا ازدواج یا مهاجرت یا نحوه دینداری ، آدمی با انتخاب های متعدد و پیچیدگی های مختلفی روبروست. در این صورت باید در حد ممکن تقلا کرد نه آنقدر که آدم از خود زندگی باز بماند که نتواند با محبوبش یا رفیق جینگش یه چایی بخورد و به ریش دنیا بخندد!
برگرفته ازوبلاگ دکترشیری(doctorshiri.blogfa.com)
نظرات شما عزیزان: